مرور رده
کودک و نوجوان
خاتم ۹: مؤذن
دستهایم میلرزید. سرم را با سنگینی به نردههای اسکله چسباندم. گریه امانم را ربود. قرار نبود اروند اینقدر بیرحم…
خاتم ۹: مثل خائف
حس میکردی تمام دنیا در دستانت است. حس میکردی خدا را داری. زمین و آسمان را، برگ و بار، باد و باران، قوس و قزح،…
نخ بادبادک
بادبادک میخواست از دست باد فرار کند، امّا نمیتوانست. راضی بود کلاغها گوشوارههایش را ببرند، ولی تنش سالم بماند.
قاضی دادرس
در این نوشته، نویسنده کوشیده است، در یک ماجرای داستانی، خوانندگان نوجوان را با «قانون» و «قانونمندی» آشنا کند و از…
داستان نویسی دسته جمعی
این داستان بر اساس روایتی واقعی از زندگی امام موسی صدر نوشته شده و برای کودکان و نوجوانان (7+) مناسب است.
کتاب خاتم: خانه حاج قاسم کجاست؟
باید حواسم را پرت کنم. دکمه کنترل تلویزیون را میزنم. نور آبی به اتاق پاشیده میشود و در نور خورشید فرومیرود و…
کتاب خاتم: نذر آهوها
سید راه افتاد و خیلی زود پاهایش یخ کرد. حرکت برایش سخت شده بود. سعی کرد بیخیال شود. مسعود همچنان داد میزد: «نرو…
کتاب خاتم: راز دریاچه نامرئی
من احساس کردم بابا هم ترسیده ولی صورتش مثل کسانی نبود که میترسند؛ بیشتر شبیه آدمهای عصبانی بود. فکر کردم شاید…
دیدار شیرین
امام یعنی راهنما، هدایت کننده و رهبر. در معنی خاصتر یعنی جانشین پیامبر(ص). شیعیان اعتقاد دارند که خداوند متعال به…
برادرانم! آن برادرانم!
اما کمکم عقب ماندیم. ده قدم، صد قدم، سیصد قدم، به پانصد قدم که رسیدیم، سر کردهمان از جلو با اسب به تاخت به طرف ما…