زندگى بدون «حیات معقول»، کاریکاتورى از حیاتِ طبیعىِ مسخشده است. ناآگاهان خودباخته، هنگامى که به غیر قابل تفسیر بودن زندگى خود متوجه مىشوند و مىبینند هیچ دلیل روشنى براى زندگى که در پیش گرفتهاند، جز انگیزههاى خور و خواب و خشم و شهوت وجود ندارد، سرمست خویشتن مىشوند و خود را چنین تسلا مىدهند: «زندگى منظم و قانونمندى که …