روزی که تصمیم گرفتم از احوالات کروناییام اینجا بنویسم فکر میکردم قرار است در آخرین یادداشت بنویسم …
روزی که تصمیم گرفتم از احوالات کروناییام اینجا بنویسم فکر میکردم قرار است در آخرین یادداشت بنویسم …
«روزی که تصمیم گرفتم از احوالات کروناییام اینجا بنویسم فکر میکردم قرار است در آخرین یادداشت بنویسم …
… بیمارستان و تخت خالی پیدا نمیشود. بعد از چند ساعت تلاش و پیگیری در بیمارستان امام خمینی جا پیدا کردیم. امروز از صبح خیلی حالم وخیمتر شد. درد، تورم ریه و تنگینفس به بیشترین حد خود رسید. سرم را خم کردم که بتوانم نفس بگیرم. چشمم افتاد به پنجره و بازیگوشی آفتاب و سایۀ لغزان برگها روی بستر پرده. ای آفتاب روشن و ای سایۀ همای / ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی.»
نویسنده: شهریار زمانی
شابک: ۹۷۸۹۶۴۴۳۰۴۸۳۵