* سال نشر: ۱۴۰۲
* نوبت چاپ: اول
* شمارگان: ۵۰۰
* قطــع: پالتویی کوتاه
* تعداد صفحات: ۷۲
* نـوع جلـد: شومیز
* شابک: ۹۷۸۹۶۴۴۳۰۱۰۷۰
یکباره نفسش برید و گریه کرد. تا به حال گریهی پدر را ندیده بودم. فکر نکرده بودم چهقدر دردناک و دلهرهآور است. اشک توی چشمم میجوشید. مات مانده بودم و تکان نمیخوردم. قادر نبودم حرکت کنم. صدای گریهی پدر میخکوبم کرده بود. دوست داشتم بدوم و جلوِ پویا زانو بزنم. دست و پایش را ببوسم و التماسکنان از او بخواهم بلند شود و همراه پدر به دبیرستان برود. برود تا گریهی پدر قطع شود.