روز اول، روز آخر (کتاب زیتون)

* سال نشر: ۱۴۰۳

* نوبت چاپ: ۲

* شمارگان: ۱۰۰۰

* قطــع: پالتویی کوتاه

* تعداد صفحات: ۱۹۲

* نـوع جلـد: شومیز

* شابک: ۹۷۸۹۶۴۴۳۰۲۱۵۲

معصومه میرابوطالبی روز اول، روز آخر (کتاب زیتون)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

علف‌ها در یک چشم به هم زدن گُر گرفته بودند و زبانه‌های آتش تا بالای دیوار آمده بودند. همان موقع، رضا هوار کشان از او جدا شده و رفته بود بقیه را خبر کند. لابد تا آن موقع فکر کرده بود مسعود فقط لاف می‌زند، اما او فکر همه چیز را کرده بود. با خودش کبریت آورده بود و می‌دانست نصرت برای نماز می‌رود مسجد و آن موقع روز کسی توی کوچه‌باغ‌ها نمی‌آید. چه وقتی بهتر از آن موقع. دیده بود شعله‌ها رسیده‌اند به درخت توت و افتادن شاخه‌ی سوخته‌ی اولی را دیده بود. آن موقع تازه فهمیده بود چه کاری کرده… درخت جلوی چشم‌هایش داشت جان می‌داد.

خرید کتاب

 

داستان نوجوان فارسیدفتر نشر فرهنگ اسلامیروز اول، روز آخرکتاب زیتونمعصومه میرابوطالبی
Comments (0)
Add Comment